سپهرسپهر، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره

سپهر زندگی ما

اولین تعریف سپهر از خوابی که دیده بود

1390/11/10 10:20
نویسنده : مامان سارا
266 بازدید
اشتراک گذاری

سه شنبه پیش بود 4 بهمن 1390 ؛
شب تو خواب سپهر من رو صدا کرد و گفت : مامان! مامان! بنزم . بنزم رو بده. از لحن صداش معلوم بود خوابه دیگه بلند نشدم برم پیشش، فقط از اتاقمون بهش گفتم باشه مامان میارم. چند دقیقه ای نگذشته بود که دوباره گفت: مامان! مامان! بنزم . بنزم رو بده.
ایندفعه رفتم بالا سرش گفتم : چی شده مامان؟ گفت بنزم بنزم رو بده. فهمیدم داره خواب می بینه  در ضمن هم نصف شبی نمی تونستم دنبال ماشین بنزش بگردم. بهش گفتم : باشه مامان، بخواب پسرم برات میارم. یک کم پیشش موندم دیدم خوابید من هم رفتم خوابیدم.
صبح سه شنبه که اتفاقاً تعطیل هم بود ( شهادت امام رضا (ع) ) همگی داشتیم صبحانه می خوردیم که به بابایی گفتم: بابا وحید می دونی چی شده بود دیشب؟ سپهر من رو تو خواب صدا کرد هی می گفت مامان بنزم رو بده.
سپهر من رو نگاه کرد ،  انگار که داشت فکر می کرد؛
  یهو گفت: آخه بنزم افتاده بود تو توالت فرنگی! نمی تونستم درش بیارم. 
  گفتم : مامان پس کی درش آورد؟
   گفت: عروسک بزرگه. عروسک بزرگه اومد درش آورد.
و این در حالیکه سپهر عروسک خیلی بزرگ و یا عروسکی که به این نام صداش کنه نداره.

و این اولین باری بود که پسر گلی خوابی رو که دیده بود برای ما تعریف کرد.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)