سپهرسپهر، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره

سپهر زندگی ما

مهر 91

1391/7/1 9:38
نویسنده : مامان سارا
238 بازدید
اشتراک گذاری

سپهرکم . مدت هاست منتظر آمدن پاییزی و امروز بالاخره پاییز از راه رسید. مدتی بود که از من می پرسیدی تولد من کیه؟ و من به تو می گفتم پاییز . و هر روز از من می پرسیدی : پاییز هنوز نیومده ؟!
دیشب تو راه برگشت به خونه از خونه مامان بتول بودیم
بابایی بهت گفت : سپهر ، فردا پاییز می آد. 
تو خوشحال گفتی یعنی تولدمونه؟! تولد من و تو ؟
بابایی گفت: آره ، تازه سپهر فردا سالگرد عروسی ماست
و تو گفتی: من رو هم با خودتون می برین؟ یعنی بخوابیم فردا بریم مهدکودک ، از مهد برگردم ، هوا تاریک شد حاضر می شیم میریم عروسی؟!
من و بابا به هم نگاه کردیم و باری دیگر سرشار شدیم از کودکی هایت.
و من برات توضیح دادم که نه مامان ما فردا نمی ریم عروسی ، قبل از اینکه تو به دنیا بیای در چنین روزی ما با هم عروسی کردیم. و ار من پرسیدی: من رو هم با خودتون برذه بودین؟

خلاصه پاییز هم از راه رسید دلبندم. پاییز که با مهر شروع می شه سرشار از خوبی هاست برای ما.
امروز نهمین سالگرد ازدواج من و باباییِ.خوشحالم که امروز بعد از گذشت ٩ سال هنوز من و بابایی عاشقانه های بسیار داریم. در ماه مهر بابایی به دنیا اومد و در ماه مهر خداوند پرمهرترین هدیه زندگانی مون یعنی تو رو به ما ارزانی داشته و چه خوب که پاییز آمده و چه خوب که تو هستی و چه خوب که بابایی هست و چه خوب که ما در زیر سقف سه نفرانه مان شاد و خوشبختیم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)