امان از دست سپهر کم خواب
روز جمعه (۱۵/۱۱/۸۹ )مراسم جهازبینون خاله فریمان بود.(خانم دایی امیر ) سپهر موند پیش وحید و من رفتم اونجا . حدود ساعت ۷ بود رسیدم خونه که وحید گفت سپهر تازه خوابیده. ساعت ۸:۳۰ علی و آزاده اومدند خونه و ما سپهر هم بیدار شد. ساعت ۱۲ بود که اونها رفتن ما هم رهسپار خواب شد که مخالفت شدید شازده سپهر رو به رو شدیم . وحید رفت خوابید . من و سپهر هم نشستیم پای تلویزیون که آقا سپهر عموپورنگ ببینند. خلاصه من کنار سپهر دراز شد که خوابم برد ساعت ۱:۳۰ سپهر من رو بیدار کرد که " سارا پاشو برو تو تختت بخواب ". بلند شدم دیدم بله آقا بیدارند و مشغول بازی و عمو پورنگ بینون. خلاصه پاشدم تلویزیون رو خاموش کردم و گفتم بریم بخوابیم که سپهر شروهع کرد گریه که نه نریم بخوابیم و.... خلاصه وقتی مقاومت منو دیدم گفت : بیام تو تخت شما بخوابم " گفتم : "بیا" خلاصه رفتیم تو تخت و من خوابم برد. ساعت ۱:۴۵ بود دیدم وحید داره داد می زنه" نصفه شبه بخواب دیگه" پاشدم دیدم سپهرخان بیدار در رختخواب مشغول ماشین بازی هستند . خلاصه دعوای وحید موثر افتاد و سپهر رضایت داد و خوابید. شنبه شب هم موقع خواب همین بساط مقاومت رو برای خواب داشتیم منتهی در حدود ساعت ۱۲ که من و وحید سر حرفمون موندیم و نذاشتیم عموپورنگ ببینه و با دعوا رهسپار خواب شدیم.خلاصه این آقا سپهر شدیداْ تصمیم گرفته در خصوص خواب شبانه مقاومت کنه.