تابستانه
چند وقتی است نتونستم از شیرینی هات بنویسم عزیزکم. یک سری از مشکلات کاری اجازه نداد سرکی به وبلاگمون بزنم.در این مدت همچنان جذاب و بازیگوشی پیش میری .این استقلال و روابط عمومی ات بیداد می کنه.
چندتا پسرک بازیگوش در تابستانه عصرها تو کوچه بازی می کنند که همشون مدرسه ای هستند ، موقع هایی که حوصله ات سر می ره می ری تو بالکن و دیدشون می زنی . از همون بالا باهاشون حرف می زنی اوایل اونها زیاد اعتنات نمی کردن اما وقتی پشتکار تو رو با اون صدای بلند که تو کوچه فریاد می زدی و می زنی : بچه هــــــــــــــــــا دیدن اون ها هم جوابت رو می دن. تو کوچه هم که می بینی شون باهاشون سلام و علیک می کنی و می گی اینها دوستهای منند.
مدتیه به دیدن کارتون و بازی کردن به تنهایی عادت کردی. البته دیدن کارتون چیزی نیست که من برات بذارم و بخوام تو رو سرگرم کنم و برم دنبال کارهای خودم. چیزی که خودت دوست داری و البته من جز یه کارتون در روز بهت اجازه نمی دم. کارتون هایی که الان دوست داری : پله ماشین پلیس ، داستان اسباب بازی های 2 ، داستان اسباب بازی های 3 (Toy Story 2,3 )
به تنهایی حمام رفتن هم جزئی از زندگی ات شده می ری حموم و ماشین هات رو هم می بری و با اسکاچ مخصوص خودت و شامپو نیم ساعتی مشغول کارواش بازی و شستن ماشین ها و آب بازی می شی و خسته که می شی می گی : مامان بیا کارم تموم شد. و من میام و می شورمت و میایم بیرون.
چند وقتیه می گی تولد منه و من بهت یاد دادم که تولدت مهرماهِ و تو یه موقع هایی میای و می شینی باهم نقشه می کشیم که چه جوری تولد بگیریم. بهم می گی : از اون چیزها می زنیم به دیوارها ، کیک می خریم ، تولد تولد می خونیم ، ببُر ببُر می خونیم و بعد لیست افرادیکه دوست داری دعوت کنیم رو می گی و ... امیدوارم امسال هم بتونیم برات تولد خوبی بگیریم.